یک سیاره‌ی کوتوله‌ی سبز پیدا خواهم‌ کرد و همه‌‌ی آنهایی که دوستشان دارم را با خودم خواهم برد. آنجا گل خواهیم‌ کاشت و کلبه‌های چوبی خواهیم‌ ساخت و از عشق و خوشبختی حرف خواهیم‌ زد.آنجا مهربانی را معنا خواهیم‌ کرد و هر شب زیر نور خیال‌انگیز ستاره‌ها خواهیم‌ خوابید.آنجا آرام خواهیم‌ بود و روزهای شاد زیادی خواهیم‌ داشت.یک سیاره‌ی کوتوله‌ی سبز پیدا خواهم‌ کرد که زادگاه پری‌ها باشد و میعادگاه پروانه‌ها، که آن‌جا آرام باشیم و کسی آرامشمان را به‌هم نزند، که خوشبخت باشیم و کسی خوشبختی‌مان را خراب نکند.یک سیاره‌ی کوتوله‌ی سبز پیداخواهم‌ کرد که در آن هیچ ردی از بیماری و اندوه و مرگ نباشد و من، عزیزانم را تا ابدیت کنار خودم داشته‌ باشم، که هر روز در آغوششان بگیرم و آرام‌ شوم، که هرشب با آن‌ها حرف بزنم و آرام‌تر شوم.یک سیاره‌ی کوتوله‌ی سبز پیدا خواهم‌ کرد که زمستان نداشته‌ باشد و دائما بهار باشد، درختانش سبز و پرشکوفه، گل‌هایش خندان، آسمانش صاف، زمینش بِکر، هوایش پاک و خورشیدش همیشه تابنده.که آن‌جا خبری از اندوه و ناامیدی نباشد، که حرفی از "صبر کن همه چیز درست می‌شود" نباشد، که همه چیز درست باشد!!!یک سیاره‌ی کوتوله‌ی سبز پیدا خواهم‌ کرد و آن‌جا به اندازه‌ی تمام ثانیه‌های زندگی‌ام خوشبخت خواهم‌بود،به اندازه‌ی تک تک ثانیه‌هایی که ایمان داشتم این سیاره‌ی زخمی و خسته دیگر جای ماندن نیست.به اندازه‌ی تمام ثانیه‌هایی که چشمانم را بستم و برای آرامش خاطرم، خیال بافتم.یک سیاره‌ی کوتوله‌ی سبز پیدا خواهم‌ کرد. در آن گل خواهم‌ کاشت، به آن رنگ خواهم‌ پاشید و خدا را با خودم به آن‌جا خواهم‌ برد.

نرگس_صرافیان_طوفان 


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها